گذار از مرجعیت به رهبریت

شاید بتوان جریان شیعی را در اسلام، سیاسی ترین تفکر و اندیشه در میان جریان ها و مذاهب اسلامی بر شمرد؛ زیرا خاستگاه این جریان به مساله خلافت باز می گردد که مساله رهبری نظام سیاسی در اندیشه سیاسی اسلامی است.

جریان شیعی هر چند که پیش از سقیفه با اشارات، کنایات و تصریحات پیامبر(ص) به ویژه در غدیر خم، شکل گرفته و وجود داشت، ولی در سقیفه و جریانات پس از آن و مخالفت امیرمومنان علی(ع) و بنی هاشم، به عنوان گفتمان رقیب خلافت انتخابی در عرصه سیاسی دولت اسلامی مطرح می شود و با نظریه نظام ولایی خود را از جریان خلافت انتخابی و قبیله گی قریش جدا و باز تعریف می کند.

نظام سیاسی ولایی، در طول عصر حضور امامان معصوم در سه سده می کوشد تا از لحاظ نظری و کلامی خود را تبیین کند و در برخی از دوره ها به نظریه نظام سیاسی ولایی، عینیت بخشد. هر چند که نتوانست در این تجلیات خویش، چنان که بایسته و شایسته است، نظام سیاسی ولایی را به جامعه اسلامی نشان دهد و معرفی نماید ولی برخی از محورهای اساسی این تفکر سیاسی و اندیشه اسلامی توانست در مدتی کوتاه این را اثبات کند که محور نظام ولایی، بر عدالت جامع و فراگیری است که حتی مدعیان دین و ایمان را توان همراهی با آن نیست. این گونه است که نزدیک ترین یاران فکری و نظری حضرت امیرمومنان علی(ع) در مقام عمل از عدالت دولت ولایی سر باز می زنند و به مخالفت و حتی جنگ با آن می پردازند.

در این دوره تلاش جریان شیعی بر این بود تا مساله امامت و ولایت الهی و انتصابی را از نظر کلامی در جامعه اسلامی باز تعریف نماید و آن را در برابر گفتمان حاکم سنی، به عنوان رقیب مطرح کند. از این روست که جنبه نظری و کلامی مباحث بر جنبه های دیگر می چربد.

این مساله ادامه می یابد تا این که امام باقر و صادق(ع) در یک فضای باز سیاسی به دنبال بحران مشروعیت دولت اموی و جنگ های داخلی علیه آن، توانستند به جنبه های دیگر نظریه نظام سیاسی ولایی بپردازند و افزون بر تبیین کامل کلامی و اعتقادی این نظریه قرآنی و وحیانی، ابعاد فقهی و قانونی نظام را تبیین و تحلیل کنند.

در حوزه عمل سیاسی نیز با ایجاد دانشگاه علمی – کاربردی، گروه های متشکل و سازمان یافته ای را به عنوان کادرهای نظام سیاسی ولایی در سرتاسر عالم اسلامی آن روز پدید آورند و نظام وکالت شیعی را ایجاد و گسترش دهند.

از آن جایی که فلسفه مشروعیت نظام خلافت انتخابی و قبیله ای که در عصر اموی به خلافت موروثی و سلطنتی کسرایی تبدیل شده بود، مباحث کلامی سنی بود، جریان شیعی فلسفه مشروعیت نظام ولایی را تبیین می کند و در برابر قوانین و مقررات نظام سیاسی سنی، قوانین و مقررات نظام سیاسی ولایی را بیان می کنند. بسیاری از این مباحث کلامی و قوانین و مقرراتی که از سوی امامان معصوم(ع) در این عصر بیان می شود، ناظر به مباحث کلامی و قوانین دولت و گفتمان سنی است. از این روست که برخی از جمله آیت الله برجرودی به یک معنا کلام و فقه شیعی را حاشیه و ناظر بر کلام و فقه سنی می داند. این بدان معناست که برای درک و فهم کامل و تمام کلام و فقه شیعی می بایست، گفتمان حاکم تحلیل و تبیین شود. از این جاست که بزرگ ترین دانشمندان شیعی کسانی هستند که به کلام و فقه مقارن توجه داشته و بدان پرداخته اند.

در دوره های متاخرتر، تلاش بر آن بود تا نظام وکالتی که در عصر گذار از دولت اموی به عباسی ایجاد شده بود، تقویت و گسترش یابد. در این دوره وکلای امامان(ع) تنها به حوزه مباحث اعتقادی و کلامی بسنده نمی کردند بلکه به حوزه قوانین و مقررات نیز توجه داشتند. این گونه است که برخی از وکیلان مامور می شوند در مسجد نشسته و به فقه و قوانین نظام ولایی فتوا دهند و به نقد و تحلیل قوانین و فقه دولت خلافتی بپردازند. این در حالی است که بخشی دیگر ماموریت می یابند تا هم چنان مشروعیت نظام خلافتی حاکم را با مباحث کلامی و اعتقادی به چالش بکشانند. در این باره می توان به نمونه های تاریخی چون زراره و یونس در فقه و هشام در کلام و اعتقادات اشاره کرد.

در همین دوره تحول و تطور جریان شیعی است که نظام وکالت ماموریت جمع آوری خمس و دیگر وجوهات شرعی را به عهده می گیرد تا دستگاه و نظام ولایی بتواند، تشکیلات منسجم تر و قوی تری را ایجاد کند. آثار این حرکت موجب می شود تا دولت هارون رشید به خشم آید و امام موسی کاظم(ع) را به مدت 7 تا 14 سال به سیاه چال افکند و هر گونه ارتباط میان امام و امت را از میان بردارد.

تاثیرات این حرکت چنان است که در دوره مامون، دولت عباسی ناچار می شود تا برای مدیریت و مهار جریان شیعی و پیروان نظام ولایی و مشروعیت آن، امام علی بن موسی الرضا(ع) را به ولایت عهدی خود برگزیند تا این گونه نظام خلافت نامشروع سلطنتی و قبیله ای خود را مشروعیت بخشد. با این همه رفتارهای و کنش ها و واکنش های امام (ع) موجب می شود تا بر خلاف خواسته و اهداف مامون، جریان شیعی قوی تر و منسجم تر شود و از یک حرکت زیرزمینی و کوچک به یک حرکت آشکار و رقیب جدی تبدیل شود به گونه ای که جریان خلافت نتواند مهار جریان شیعی را جز به بازداشت خانگی رهبران و امامان آن در لشکرگاه های سامراء مدیریت نماید. این گونه است که از نظر مشروعیت رسواتر از پیش می شود و در هر گوشه ای نظام خلافت به چالش کشیده می شود.

تطور و تحول اندیشه سیاسی شیعی در عصر غیبت

با آغاز عصر غیبت، عملا مدیریت جریان شیعی به دست فقهیان می افتد. در این دوره فقیهان می کوشند تا با حفظ نظام وکالت که اکنون به شکلی سازمان یافته تر در ابعاد گوناگون فعالیت می کردند، آن را در همه جهات تقویت کنند. عصر کوتاه نیابت خاص با چهار نایب موجب شد تا کادرهای متخصص مدیریت جریان شیعی را به دست گیرند. پس از آن فقیهان در قالب نیابت عمومی همان روند رو به رشد را ادامه می دهند.

در دو حوزه کلامی و فقهی، تلاش های جدی برای تبیین نظام ولایی صورت می گیرد و فقهیان بزرگی چون شیخ طوسی پدید می آیند و حوزه های شیعی در بغداد، نجف و ری و قم می کوشد تا ابعاد نظری نظام ولایی را برای شیعیان به شکل باز و روشن تر تبیین و تحلیل نمایند و توصیه های برای مدیریت تشکیلات شیعی بیان کنند.

در این دوره عصر مجتهدین به معنای واقعی پدید می آید که در بسیاری از موارد در مقام افتا و حتی قضا می نشیند و به داوری و حکم قضایی در نزاع های برخاسته در میان شیعیان می پردازند.

مهم ترین تحول در اندیشه سیاسی شیعی زمانی رخ می دهد که برخی از شیعیان قدرت را در بغداد به دست می گیرند و می کوشند تا دولت اعتقادی شیعی را به وجود آورند. دولت های علویان مازندران و سپس دولت آل بویه در بغداد را می توان نمونه های از دولت های اعتقادی شیعی معرفی کرد.

با این همه دولت های موجود شیعی که برخاسته از تشکیلات وکلاء بود، نتوانست دولت فقهی شیعی را نیز پدید آورد. از این روست که هم چنان دولت های شیعی موجود به مباحث کلامی توجه داشتند.

دومین تحول بزرگ، معاصر دولت عثمانی در خراسان رخ داد. در این زمان علی بن موید سربداری بر آن شد تا افزون بر دولت اعتقادی شیعی، دولت فقهی شیعی را نیز ایجاد کند. این گونه شد که از شهید اول خواست تا از لبنان عثمانی به ایران و خراسان آید و به عنوان مجتهد شیعی و نایب عام امام زمان(عج) دولت شیعی را با نظام و قوانین و مقررات شیعی مدیریت و رهبری نماید.

هر چند که شرایط برای این تحول به طور کامل مهیا نبود، ولی وی توانست با نگارش نخستین قانون اساسی بر اساس تفکر سیاسی و نظام ولایی ، زمینه را برای تحولات و تطورات آینده فراهم آورد. لمعه دمشقیه را شاید بتوان مهم ترین تحول در نگارش فقه شیعی نیز دانست، زیرا محور تمام احکام و قوانین آن، حاکم شرعی است که مجتهد و فقیه است و همین مجتهد و فقیه است که به نظام سیاسی مشروعیت می بخشد.

شاید بتوان این دوره را به دوره درخواست های بنی اسرائیل از پیامبرانشان همانند دانست که خواهان ایجاد حکومت و ملک ویژه یهودیان بودند.

چنان که گفته شد، شرایط برای این تحول از لحاظ نظری و فکری فراهم بود ولی از لحاظ عملی شرایط چنین تحول بزرگ فراهم نبود. مدت یک سده یا بیش تر به درازا کشید تا این که زمینه برای ایجاد نظام سیاسی ولایی بر اساس اندیشه های شیعی با ترکیب شاه و فقیه فراهم آمد.

سومین تحول عظیم را در عصر صفوی شاهد هستیم. در این دوره است که نظام اعتقادی و فقهی شیعی در شکل حکومت خود را نشان می دهد. فقهیان این عصر دیگر تنها مجتهد و فقیه نیستند بلکه دارای ولایتی هستند که از سوی معصومان(ع) به ایشان تنفیذ شده است و از آن به نیابت و ولایت عامه تعبیر می شود.

این دوره و عصر را می بایست همانند دوره طالوت دانست؛ زیرا در این دوره چنان که قرآن گزارش می کند، قدرت در اختیار ملک و شاهی است که زیر نظر مستقیم پیامبری فعالیت می کند. محقق کرکی در این عصر از مهم ترین فقیهان شیعی است که در نقش پیامبری و امام مجوز مشروعیت دولت های شیعی را صادر می کند و حکومت ترکیبی فقیه + شاه همانند عصر طالوت ایجاد می شود.

این دوره تا عصر امام خمینی (قده) ادامه می یابد. در این دوره است که تحولات عظیمی که در دولت های صفوی و افشاری و قاجاری می افتد، زمینه را برای گذار از عصر فقهیان مرجع به فقیه رهبر و ولی فقیه مطلق فراهم می آورد.

دیدیم که فقهیان در یک فرآیندی از روایت گران به وکیلان می رسند و سپس از مجتهدان به صاحبان ولایت تغییر چهره می دهند. البته در دوره ای که مجتهدان به عنوان صاحبان واقعی ولایت می باشند و از نیابت عام در این حوزه برخوردار می باشند، به شکلی مرجعیت دارند که حتی شاه و ملک می بایست برای مشروعیت خویش به ایشان رجوع کند. در آغاز دوره مرجعیت، مراجع متعددی بودند که ولایت و نیابت داشتند، ولی در یک فرآیندی به مرجعیت مطلق و فراگیر می رسند که نمونه بارز آن را می توان در میرزای بزرگ شیرازی صاحب فتوای مشهور علیه کمپانی رژی دید.

مرجعیت مطلق، هر چند که اجتهاد دیگر فقهیان را می پذیرد ولی اجازه نمی دهد تا در مسایل اجتماعی و کلان وارد شوند، بلکه این مرجعیت مطلق است که در همه حوزه ها از نظامی و اقتصادی گرفته تا موارد دیگر ، فرمان صادر می کند. دیگر سخن از اجتهاد و فتوا نیست بلکه سخن از فرمان است؛ چنان که دیگر تنها مسایل فردی با احتیاط های بسیاری نیست بلکه فرمان های شاهانه و مقتدرانه ای است که حتی ملک و شاه را تحت تاثیر اراده خود قرار می دهد.

گذار از مراجع به مرجعیت مطلق بسیار سخت و توانفرسا بود ولی به سبب افزایش دامنه وسیع اختیارات و حوزه عمل، بسیاری از مراجع خواسته و ناخواسته بر اساس فرمان امامان(ع) خود را ملزم به اطاعت می دیدند. در این دوره بسیاری از مراجع در کشورهای دیگر تابع مرجعیت مطلق بودند.

در همین دوره دیگر، مرجعیت خاص کشور و شهر و مانند آن نبود بلکه همه شیعیان جهان را در بر می گرفت. به این معنا که مرجعیت مطلق دایره نفوذش به همه کشورها و شیعیان جهان کشیده شده بود.

مرحله ای که امام خمینی (ره) بنیانگذار آن بود، گذار از مرجعیت مطلق به رهبری و سپس رهبری مطلق و ولایت مطلق بر جهان است. امام خمینی با تشکیل حکومت اسلامی بر اساس ولایت فقیه، همانند دولت داودی و سلیمانی عمل کرد. در این دوره است که شاه و فقیه یکی می شوند؛ چنان که حضرت داود(ع) هم پیامبر و هم شاه و قاضی و حاکم بود. در اواخر عصر خمینی و آغاز عصر خامنه ای ، رهبریت فقیه به همه جهان تشیع با مرکزیت جمهوری اسلامی کشیده می شود. از این لحاظ می توان آن را همانند عصر حکومت جهانی حضرت سلیمان نبی(ع) دانست. از این جاست که رهبران شیعه در همه جای جهان هم چون سید حسن نصرالله رهبر حزب الله به صراحت اعلام می دارد که حضرت آیت ا لله امام خامنه ای (مدظله العالی) مقتدا و ولی فقیه اوست و کسانی دیگر در هند و پاکستان و نیجریه و اروپا و آمریکا هم چون او این معنا را مورد تاکید قرار می دهند.

گذار سخت از مرجعیت مطلق به رهبریت جهانی مطلق

هر چند دوران گذار از هر یک از مراحل گذشته برای بسیاری سخت و دشوار بوده است، ولی بی گمان گذار از مرجعیت مطلق به رهبری مطلق و جهانی سخت تر و دشوارتر است.

با نگاهی به عصر وکیلان می بینیم که افرادی چون ابو حمزه بطائنی و فرزند علی حاضر نمی شوند تا امامت علی بن موسی الرضا (ع) را بپذیرند؛ زیرا در زمانی که امام موسی(ع) در زندان بود، وجوهات و اموال کلانی در نزد ایشان گرد آمده بود. از این روست که مدعی وقف شدند و به نام واقفیه در تاریخ شیعی معروف گشتند. ایشان حاضر نبودند تا از مقام ومنزلت و ثروت خویش چشم پوشند.

در زمانی که هر یک از مراجع خود به عنوان نایب الامام (عج) مدیریت و مرجعیت و وکالت داشت، قدرت و ثروت و امتیازاتی ایجاد می شود که اشخاص حاضر نیستند با آن کنار آیند. این گونه است که مقام و ثروت نمی گذارد تا با مرجعیت مطلق کنار آیند. اما شرایط به هر حال به گونه ای عمل می کند که اگر ایشان نخواهند همراه شوند از سوی امام(عج) و مومنان کنار زده می شوند.

اکنون در عصر ولایت فقیه مشروعیت هر اقدام متوقف به فرمان اوست. بنابراین هر کسی بخواهد مشروعیت خود را حفظ کند می بایست با این ولایت مطلق فقیه که به شکل رهبری مطلق و جهانی عمل می کند کنار آید؛ زیرا این حرکت است که می تواند زمینه ساز دولت جهانی امام زمان(عج) و رهبری مطلق او باشد.

اکنون شیعیان جهان نیازمند آن هستند تا رهبری در قامت ولایت مطلق فقیه، مدیریت جهانی شیعه را در نظام سیاسی ولایی تجربه کند. بنابراین همان گونه که تا دیروز هر کسی ولایت می یافت و به عنوان حاکم شرعی ، حدود و دیات و تعزیرات را اجرا می کرد و یا حکم به رمضان و یا عید فطر و رمضان می داد، دارای ولایت بود و همه مراجع و فقهیان لازم به اطاعت و تبیعت از حاکم شرع بودند، اکنون نیز می بایست همه خود را در اختیار رهبری جهانی گذارند و حکم جهانی او را به اجرا در آورند و مخالفت با ایشان یا مصادره وجوهات شرعی بی اذن ایشان می تواند به عنوان مخالفت با امام زمان(عج) تلقی شود.

دیگر زمان آن است که وجوهات در دست رهبر جهانی و ولی فقیه قرار گیرد و دیگران در حدود همان وکیلان ایشان عمل کنند. هر چند که چنین گذاری برای بسیاری سخت و دشوار است ؛ چنان که با حضور امام زمان(عج) برای بسیاری پذیرش ولایت ایشان دشوار می شود و تن به ولایت نمی دهند و می خواهند هم چون ابوحمزه بطائنی وقف کنند. بی گمان یهودیان مدینه در انتظار پیامبر آخرالزمان (ص) بودند ولی به خاطر از دست دادن ثروت و قدرت و امتیازات دنیوی حاضر به پذیرش رسالت و ولایت ایشان نشدند. نشود که ما نیز این گونه سخت با ولایت فقیه مطلق و در آینده با ولایت امام زمان(عج) کنار آییم و یا به مخالفت با ایشان برخیزیم.

این بحث به همین جا ختم نمی شود و مطالب دیگری است که در فرصتی دیگر با ادله و شواهد قرانی و فقهی و روایی و تاریخی پی گرفته می شود.

جنگ نرم

مفهوم جنگ نرم
جنگ ها را بر اساس روش ها و اهداف به دسته های چندی بخش کرده اند. از جمله دسته بندی ها می توان به جنگ نرم و جنگ سخت اشاره کرد. جنگ‌هایی كه از نوع نظامی است و از وسایل و ادوات نظامی در آن استفاده می‌شود، به‌عنوان جنگ سخت یا Hard War مشهور است. ولی اگر در این جنگ از وسایل و ادوات و كالاهای فكری و فرهنگی استفاده شود، اصطلاحاً به آن Soft War یا جنگ نرم اطلاق می‌كنند. بنابراین شاخصه‌ی جنگ نرم، استفاده از ابزارهای فكری و فرهنگی است.»
در واقع تعریف علمی جنگ نرم عبارت است از «استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن به منظور تاثیرگذاری بر عقاید، فرهنگ، سیاست، احساسات، تمایلات، رفتار و مختصات فكری دشمن با توسل به شیوه‌‌هایی كه موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی می شود».
جنگ نرم در حقيقت شامل هرگونه اقدام رواني و تبليغات رسانه اي است که “جامعه هدف” يا گروه هدف را نشانه مي گيرد و بدون درگيري نظامي و گشوده شدن آتش رقيب را به زانو در می آورد.
سطوح جنگ نرم
از آن جایی که قدرت نرم از سه سطح راهبردی، میانی و تاكتیكی تشكیل می‌شود، جنگ نرم نیز در سه سطح مطرح می شود:
1- سطح راهبردی:
این سطح از قدرت نرم كه متأثر از فرهنگ راهبردی كشور است، به سطح رهبران و نخبگان یك كشور باز می‌گردد و بالاترین سطح رویارویی قدرت نرم تلقی می‌شود.
2- سطح میانی:
این سطح از قدرت نرم بر عنصر مردمی قدرت ملی كشور تأكید دارد. قدرت نرم در این سطح، از فرهنگ ملی متأثر است هدف، سلب اراده و انگیزه از مردم و بی‌تفاوت نمودن جمعیت‌های همراه و تبدیل آن‌ها به جمعیت‌های معارض، مخالف و بی‌تفاوت و شكل دادن به نافرمانی‌های مدنی با ایجاد شكاف بین دو سطح راهبردی و میانی است.
3- سطح تاكتیكی:
هدف اصلی از جنگ نرم در این سطح، سلب اراده و روحیه مقاومت در جبهه حریف است.
حوزه های جنگ نرم
جنگ نرم همه حوزه های جامعه بشری را به عنوان هدف تعریف کرده است، ولی در سه حوزه بیش ترین نمود و تاثیر را از خود به جا می گذارد، چرا که هدف در جنگ نرم تاثیرگذاری بر اندیشه ها و رفتارهای گروه یا جامعه هدف است تا آن را به انفعال بکشاند و یا همدلی و در نهایت همراهی آنان را با اهداف خود به دست آورد. از این رو، افکارسازی و تغییر در بینش ها و نگرش ها مهم ترین حوزه مورد هدف در جنگ نرم است. از این رو می توان جنگ نرم را جنگ بینش ها و نگرش ها با استفاده از همه علوم اجتماعی و روان شناسی و مردم شناسی با ابزارهای تبلیغاتی و رسانه ای تاثیرگذار در تغییر بینش ها و نگرش ها معرفی کرد.
مهم ترین حوزه هایی که در تغییر بینش ها و نگرش ها وجود دارد سه حوزه اساسی زیر می باشد:
1- حوزه فرهنگ 2- حوزه اجتماعی 3- حوزه سیاسی
ویژگی های جنگ نرم
چنان که بیان شد، هدف در جنگ نرم، تغییر بینش ها و نگرش های گروه یا جامعه هدف است. برای همین از ویژگی های متفاوت و متمایز از جنگ سخت و فیزیکی برخوردار می باشد. بنابراین، جنگ نرم به دلیل پیچیدگی و اتكا به حوزه بینش ها و نگرش ها و قدرت نرم از ویژگی‌های بسیار زیاد و متنوع برخوردار است كه مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:
1. جنگ نرم در پی تغییر قالب‌های ماهوی جامعه و ساختار سیاسی است.
2. آرام، تدریجی و زیرسطحی است و همانند کودتای خزنده می باشد به گونه ای که گروه یا جامعه هدف، تغییرات را انجام می دهد بی آن که از آن آگاه باشد. این تغییرات که در یک فرآیند زمانی و مرحله ای صورت می گیرد همانند تغییرات آب و هوایی است که از اعتدال بهاری به انقلاب تابستانی و یا از اعتدال پاییزی تا انقلاب زمستانی انجام می گیرد و شخص در یک فرآیندی به برهنگی می رسد و یا پوشش بسیاری را به تن می کند بی آن که متوجه این فرآیند تغییر در رفتار خود باشد.
3. جنگ نرم نمادساز است: تصویری شكست خورده، ناامید و مأیوس از حریف ارائه می‌شود و در مقابل مهاجم با نمادسازی و تصویرسازی خود را پیروز و موفق نشان می‌دهد. در این ویژگی عملیات روانی در حد اعلای، خود انجام می‌شود.
4. پایدار و بادوام است:نتایج جنگ نرم در صورت موفق بودن، پایدار و بادوام خواهد بود. هدف اصلی در جنگ نرم تغییر باورها و اعتقادات است. چنانچه این تغییر حاصل گردد، به راحتی تغییر مجدد و بازگشت به حالت اولیه میسر نمی‌باشد.
5. جنگ نرم پرتحرك و جاذبه‌دار است: جنگ نرم كه به صورت تدریجی و آرام شروع می‌شود، در نقطه‌ای به دلیل ایجاد جاذبه‌های كاذب، خود جامعه هدف را برای تحقق اهداف به كار گرفته و از این طریق بر دامنه تحركات آن افزوده می‌گردد. در واقع با گذشت زمان، بسیاری از بازیگران و حتی بازیگردانان جنگ نرم به صورت خواسته یا ناخواسته از درون جامعه هدف به استخدام كارگزاران اصلی جنگ نرم در می آیند.
6. جنگ نرم هیجان‌ساز است: با نمادسازی‌ها، اسطوره‌سازی‌ها و خلق ارزش‌های جدید، در جنگ نرم از احساسات جامعه هدف نهایت استفاده انجام می‌گیرد. مدیریت احساسات یك ركن در مهندسی جنگ نرم به حساب می‌آید. در مدیریت احساسات، تلاش می‌شود از احساسات و عواطف جامعه هدف به عنوان پلی برای نفوذ در افكار و اندیشه‌ها برای ایجاد تغییر و دگرگونی در باورها استفاده شود. احساسات و عواطف به دلیل تحریك پذیری، زمینه‌های خلق بحران را فراهم می‌سازد.
7. جنگ نرم آسیب محور است:دشمنان در جنگ نرم با شناسایی نقاط آسیب جامعه هدف در حوزه‌های ذكر شده، فعالیت‌های خود را سامان داده و با خلق آسیب‌های جدید، بر دامنه تحركات خود می‌افزایند.
8. جنگ نرم چندوجهی است: دراین جنگ، ازتمامی علوم، فنون، شیوه‌ها و روش‌های شناخته شده و ارزش‌های موجود استفاده می‌گردد.
9. جنگ نرم تضادآفرین است: تضادهای به وجود آمده از طریق جنگ نرم، همبستگی اجتماعی و وحدت ملی را برهم می‌زند و زمینه‌های بروز بحران و درگیری‌های داخلی را فراهم می‌سازد. بنابراین تخریب وحدت ملی یكی از پیامدها و ویژگی‌های جنگ نرم است.
10. جنگ نرم تردید آفرین است: به مرور بر دامنه این تردیدها افزوده شده تا در نهایت به ایجاد تغییرات اساسی در باورها و ارزش‌ها دست یابد.
11. جنگ نرم از ابزار روز استفاده می‌كند:
از ظرفیت‌های فضای مجازی، ماهواره، تلفن همراه و... در این جنگ استفاده می‌شود.
اهداف جنگ نرم
چنان که گفته شد، جنگ نرم يك اقدام پيچيده و پنهان متشكل از عمليات هاي سياسي، فرهنگي و اطلاعاتي توسط دشمنان جامعه، براي ايجاد تغييرات دلخواه و مطلوب در جوامع و كشورهاي هدف انجام می گیرد.
اهداف جنگ نرم را می توان به صورت های ذیل دسته بندی کرد:
1- تغییر باورها، استحاله عقاید و جابه جایی دیدگاه ها با نگاههای رسانه های استکباری دشمن؛
2- شست و شوی مغزها، به جای تسلط بر مرزها؛ چرا که جنگ دیدگاه هاست، نه قرارگاه ها؛
3- تقدس زدایی از ارزش ها و شبهه افکنی در اذهان؛
4- تغییر گروه های مرجع در جامعه و شکل دهی تضادهای جدید اجتماعی؛
5- تخریب اعتماد موجود به ارکان و مسئولان حاکمیت در ابعاد مشروعیت و کارآمدی؛
6- تغییر و جابه جایی مفاهیم زشت و زیبا در فرهنگ جامعه و آسان سازی ترویج انحرافات؛
7- هنجارشکن، ترویج نافرمانی های مدنی و تکمیل حلقه مقاومت جامعه در برابر حاکمیت؛
8- تغییر ذائقه ها و شکاف بخشی کاذب فرهنگی بین نسلها؛
9- توسعه و ترویج مکاتب کاذب اجتماعی، عرفانی، اقتصادی و غیره؛
10- ساماندهی جدید نیروهای اجتماعی در قالب N.G.O و بهره برداری سیاسی از آن ها؛
اهداف دیگر جنگ نرم
هم چنین اهداف جنگ نرم مي تواند به اهدافي كه باني راه اندازي جنگ نرم آن را دنبال مي كند، نيز وابسته باشد. اين اهداف را مي توان به چند شيوه تقسيم بندي كرد. در يك شيوه مي توان آن را به اهداف بلند مدت و اهداف ميان مدت تقسيم بندي كرد.
از زاويه اي ديگر، مي توان اهداف را به مقاصد راهبردی و مقاصد تاكتيكي براساس سازوکارها، تقسيم كرد. مهمترين اهداف آن عبارتند از :
1- استحاله فرهنگي در جهت تأثيرگذاري شديد بر افكار عمومي جامعه مورد هدف با ابزار خبر و اطلاع رساني هدفمند و كنترل شده كه نظام سلطه همواره از اين روش براي پيشبرد اهداف خود سود جسته است.
2- استحاله سياسي به منظور ناكارآمد جلوه دادن نظام مورد هدف و تخريب و سياه نمايي اركان آن نظام.
3- ايجاد رعب و وحشت از مسائلي همچون فقر، جنگ يا قدرت خارجي سركوبگر و پس از آن دعوت به تسليم از راه پخش شايعات و دامن زدن به آن براي ايجاد جو بي اعتمادي و ناامني رواني.
4- اختلاف افكني در صفوف مردم و برانگيختن اختلاف ميان مقام هاي نظامي و سياسي كشور مورد نظر در راستاي تجزيه سياسي كشور.
5- ترويج روحيه ياس و نااميدي به جاي نشاط اجتماعي و احساس بالندگي از پيشرفت هاي كشور.
6- بي تفاوت كردن نسل جوان به مسائل مهم كشور.
7- كاهش روحيه و كارآيي در ميان نظاميان و ايجاد اختلاف ميان شاخه هاي مختلف نظامي و امنيتي.
8- ايجاد اختلاف در سامانه هاي كنترلي و ارتباطي كشور هدف.
9- تبليغات سياه (با هدف براندازي و آشوب) به وسيله شايعه پراكني، پخش تصاوير مستهجن، جوسازي از راه پخش شب نامه ها و...
10- تقويت نارضايتي هاي ملت به دليل مسائل مذهبي، قومي، سياسي و اجتماعي نسبت به دولت خود به طوري كه در مواقع حساس اين نارضايتي ها زمينه تجزيه كشور را فراهم كند.
11- تلاش براي بحراني و حاد نشان دادن اوضاع كشور از راه ارائه اخبار نادرست و نيز تحليل هاي نادرست و اغراق آميز.
جنگ نرم به ابزارها و امکاناتی نیازدارد تا بتواند به اهداف خود جامه عمل بپوشاند.
سازو کارها در جنگ نرم
سازوکارها و تاكتيك هايی که جنگ نرم به کار گرفته می شود نیز از تنوع و تعدد بسیار برخوردار می باشد، چرا که اقتضائات جنگ نرم چنان از دایره گسترده و وسیعی برخوردار می باشد که می توان از هر روش، ابزار و سازوکاری برای رسیدن به هدف بهره برد. از جمله مهم ترین این سازوکارها و روش های اجرایی می توان به موارد زیر به عنوان نمونه و مصداق اشاره کرد:
1- برچسب زدن
بر اساس اين شیوه و تاكتيك، رسانه ها، واژه هاي مختلف را به صفات مثبت و منفي تبديل كرده و آنها را به آحاد يا نهادهاي مختلف نسبت مي دهند
2- تلطيف و تنوير
از تلطيف و تنوير و مرتبط ساختن چيزي با كلمه اي پر فضيلت استفاده مي شود تا چيزي را بدون بررسي شواهد بپذيريم و تصديق كنيم.
3- انتقال
انتقال يعني اينكه اقتدار، حرمت و منزلت امري مورد احترام به چيزي ديگر براي قابل قبول تر كردن آن منتقل شود.
4- تصديق
تصديق يعني اينكه شخصي كه مورد احترام يا منفور است بگويد فكر، برنامه يا محصول يا شخص معيني خوب يا بد است. تصديق فني رايج در تبليغ، مبارزات سياسي و انتخاباتي است.
5- شايعه
شايعه در فضايي توليد مي شود كه امكان دسترسي به اخبار و اطلاعات موثق امكان پذير نباشد.
6- كلي گويي
«محتواي واقعي بسياري از مفاهيمي كه از سوي رسانه هاي غربي مصادره و در جامعه منتشر مي شود، مورد كنكاش قرار نمي گيرد. توليدات رسانه هاي غربي در دو حوزه سياست داخلي و خارجي، مملو از مفاهيمي مانند جهاني شدن، دموكراسي، آزادي، حقوق بشر و... است. اينها مفاهيمي هستند كه بدون تعريف و توجيه مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمينه اي مشخص بكار گرفته مي شوند»
7- دروغ بزرگ
اين شیوه و تاكتيك قديمي كه هنوز هم مورد استفاده فراوان است، عمدتاً براي مرعوب كردن و فريب ذهن حريف مورد استفاده قرار مي گيرد.
8- حقيقت گويي گزینشی و ناقص
گاهي خبر يا سخني مطرح مي شود كه از نظر منبع، محتواي پيام، مجموعه اي به هم پيوسته و مرتب است كه اگر بخشي از آن نقل و بخشي نقل نشود، جهت و نتيجه پيام منحرف خواهد شد.
9- انسانيت زدايي و اهريمن سازي
يكي از موثرترين شيوه هاي توجيه حمله به دشمن به هنگام جنگ (نرم و يا سخت)، «انسانيت زدايي» است. چه اينكه وقتي حريف از مرتبه انساني خويش تنزيل يافت و در قامت اهريمني در ذهن مخاطب ظاهر شد، مي توان اقدامات خشونت آميز عليه اين ديو و اهريمن را توجيه كرد.
10- ارائه پيشگويي هاي فاجعه آميز
در اين تاكتيك با استفاده از آمارهاي ساختگي و ساير شيوه هاي جنگ رواني (از جمله كلي گويي، پاره حقيقت گويي، اهريمن سازي و...) به ارائه پيشگويي هاي مصيبت بار مي پردازند كه بتوانند حساسيت مخاطب را نسبت به آن افزايش داده و بر اساس ميل و هدف خويش افكار وي را هدايت نمايند.
11- قطره چكاني
در تاكتيك قطره چكاني، اطلاعات و اخبار در زمان هاي گوناگون و به تعداد بسيار كم و به صورتي سريالي ولي نا منظم در اختيار مخاطب قرار مي گيرد تا مخاطب نسبت به پيام مربوطه حساس شده و در طول يك بازه زماني آن را پذيرا باشد.
12- حذف و سانسور
در اين شیوه و تاكتيك سعي مي شود فضايي مناسب براي ساير شیوه های جنگ نرم به ويژه شايعه خلق شود تا زمينه نفوذ آن افزايش يابد. در اين تاكتيك با حذف بخشي از خبر و نشر بخشي ديگر به ايجاد سوال و مهمتر از آن ابهام مي پردازند و بدين ترتيب زمينه توليد شايعات گوناگون خلق مي شود.
13- جاذبه هاي جنسي
استفاده از نمادهاي اروتيكال از تاكتيك هاي مهم مورد استفاده رسانه هاي غربي است به طوري كه مي توان گفت اكثر قريب به اتفاق برنامه هاي رسانه هاي غربي از اين جاذبه در جهت جذب مخاطبان خويش به ويژه جوانان كه فعالترين بخش جامعه هستند، بهره مي گيرند.
14- ماساژ پيام
در ماساژ پيام، از انواع شیوه ها و تاكتيك هاي گوناگون (حذف، كلي گويي، پاره حقيقت گويي، زمان بندي، قطره چكاني و...) جنگ نرم استفاده مي شود تا پيام بر اساس اهداف تعيين شده شكل گرفته و بتواند تصوير مورد انتظار را در ذهن مخاطب ايجاد كند. در واقع در اين متد، پيام با انواع تاكتيك ها ماساژ داده مي شود كه از آن مفهوم و مقصودي خاص برآيد.
15- ايجاد تفرقه و تضاد
ازجمله اموري كه در فرآيند جنگ نرم مورد توجه واقع مي شود، تضعيف از طريق تزريق تفرقه در جامعه هواداران و حاميان حريف است. ايجاد و القاء وجود تضاد و تفرقه در جبهه رقيب باعث عدم انسجام و يكپارچگي شده و رقيب را مشغول مشكلات دروني جامعه حاميان خود مي كند و از اين طريق از اقتدار و انرژي آن كاسته و قدرتش فرسوده شود.
16- ترور شخصيت
در جنگ نرم بر خلاف جنگ سخت، ترور فيزيكي جاي خود را به ترور شخصيت داده است. در زماني كه نمي توان و يا نبايد فردي مورد ترور فيزيكي قرار گيرد با استفاده از نظام رسانه اي و انواع تاكتيك ها از جمله بزرگ نمايي، انسانيت زدايي و اهريمن سازي، پاره حقيقت گويي و... وي را ترور شخصيت مي كنند و از اين طريق باعث افزايش نفرت عمومي و كاهش محبوبيت وي مي شوند.
دشمنان انقلاب و نظام اسلامي با استفاده از اين تاكتيك و بهره گيري از ابزار طنز، كاريكاتور، شعر، كليپ هاي كوتاه و... كه عموماً از طريق اينترنت و تلفن همراه، پخش مي شود به ترور شخصيت برخي افراد سياسي و فرهنگي موجه و معتبر در نزد مردم مي پردازند.
17- تكرار
براي زنده نگه داشتن اثر يك پيام با تكرار زمان بندي شده، سعي مي كنند اين موضوع تا زماني كه مورد نياز هست زنده بماند. در اين روش با تكرار پيام، سعي در القاي مقصودي معين و جا انداختن پيامي در ذهن مخاطب دارند
18- توسل به ترس و ايجاد رعب
در اين تاكتيك از حربه تهديد و ايجاد رعب و وحشت ميان نيروهاي دشمن، به منظور تضعيف روحيه و سست كردن اراده آنها استفاده مي شود. متخصصان جنگ نرم، ضمن تهديد و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف به آنان چنين القاء مي كنند كه خطرات و صدمه هاي احتمالي و حتي فراواني بر سر راه آنان ممكن كرده است و از اين طريق، آينده اي مبهم و توام با مشكلات و مصائب براي افراد ترسيم مي كنند.
19- مبالغه
مبالغه يكي از روشهايي است كه با اغراق كردن و بزرگ نمايي يك موضوع، سعي در اثبات يك واقعيت دارد. كارشناسان جنگ رواني، از اين فن در مواقع و وقايع خاص استفاده مي كنند.
غربي ها همواره با انعكاس مبالغه آميز دستاوردهاي تكنولوژيك خود و اغراق در ناكامي هاي كشورهاي جهان اسلام سعي در تضعيف روحيه مسلمانان در تقابل با تمدن غربي دارند.
20- مغالطه
مغالطه شامل گزينش و استفاده از اظهارات درست يا نادرست، مشروح يا مغشوش و منطقي يا غيرمنطقي است، به اين منظور كه بهترين يا بدترين مورد ممكن را براي يك فكر، برنامه، شخص يا محصول ارائه داد.
متخصصين جنگ نرم، مغالطه را با «تحريف» يكسان مي دانند. اين روش، انتخاب استدلال ها يا شواهدي است كه يك نظر را تاييد مي كند و چشم پوشي از استدلال ها يا شواهدي كه آن نظر را تائيد نمي كند

مسجد تاریخی آدینه جواهرده

ابعاد جنگ نرم از منظر قرآن


يكي از شيوه هاي جنگي، جنگ نرم است كه جنگ رواني شاخه اي از آن به شمار مي آيد. در جنگ نرم، به جاي ابزارهاي جنگي متعارف چون توپ و تانك، از ابزارهاي فرهنگي تاثيرگذار بر فكر وانديشه و عواطف و احساسات انساني بهره گرفته مي شود.

با نگاهي به جريان شناسي جنگ نرم مي توان گفت كه اين شيوه جنگي، از ديرباز مورد استفاده قرار گرفته و همواره از سوي انسان ها در جنگ ها به عنوان يك ساز و كار موثر مورد توجه بوده است. تنها تفاوتي كه مي توان در ميان جنگ هاي نرم در دوران گذشته و عصر معاصر يافت، تفاوت در ابزارها و روشهاي آن است و اصولا بهره گيري از هر نوع ابزاري در جنگ نرم بر اين پايه و محور قرار مي گيرد كه بر انديشه و احساسات مخاطب تاثيرگذاشته و او را مرعوب خود سازد و بي آن كه واكنشي از خود نشان دهد، تسليم دشمن شده و يا در مسير خواسته هاي او گام بردارد.

براساس اين فرضيه مي توان به سراغ آموزه هاي قرآني رفت و تحليل قرآن را از جنگ نرم و مسايل و مباحث مربوط به آن را استخراج كرد. نويسنده در اين مطلب با توجه به چنين پيش فرضي به سراغ آيات قرآني رفته تا نگرش قرآن را در اين موضوع ارائه دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.


ادامه مطلب...

اطاعت از ولايت؛ چرا و چگونه؟

imam_ali_1 ولايت به يك معنا بنياد هستي است؛ زيرا رابطه درست و راستين ميان خدا و خلق در ولايت، معنا و مفهوم مي يابد. هركسي با تبيين موقعيت و سلوك خويش نشان مي دهد تا چه اندازه در مقام قرب و يا بعد از خداوند نشسته است. از اين رو مفاهيم ديگري چون اطاعت و طغيان، كمال و نقصان، ايمان و كفر، حب و بغض و مانند آن متأثر از ولايت خود را نشان مي دهد و ارزيابي مي شود.

يكي از راه هاي سنجش ميزان و سطح ولايت پذيري چنان كه گفته شد، اطاعت و طغيان است؛ از اين رو هرگاه سخن از ولايت و درجات و سطوح مختلف آن مي شود، از ميزان اطاعت پذيري آن سخن به ميان مي آيد. نويسنده در اين مطلب كوشيده است تا تحليل و تبيين قرآن را نسبت به چرايي و چگونگي اطاعت از ولي الله را ارائه دهد و نسبت آن را با مسايل روز ازجمله ولايت فقيه و اطاعت از اولوالامر بيان كند. با هم اين مطلب را ازنظر مي گذرانيم.

¤ ¤ ¤

اطاعت، بهترين معيار سنجش

اگر بخواهيم ايمان شخصي را نسبت به كسي بسنجيم، مي بايست به ميزان اطاعت پذيري او توجه كنيم. شايد شما خود از اين دسته افراد باشيد و كساني را ديده باشيد كه به سبب علاقه و عشق زيادي كه نسبت به كسي دارند، مي كوشند تا سرتاپا خود را همانند وي كنند. اين (ديگري مهم) تمام روح و جانشان را اشغال كرده است. از اين رو همانندسازي را يكي از شيوه هاي ابراز علاقه و محبت خود نسبت به اسوه خويش قرار مي دهند.

اين افراد به سبب اين كه اسوه و (ديگري مهم) را انسان كامل مي يابند، راه و روش او را الگوي رفتاري خود قرار مي دهند و برآن هستند تا شخصيت خود را با شخص و شخصيت وي همسان و همانند گردانند. شگفت اين كه برخي از اين (ديگران مهم) و افرادي كه سرمشق قرار مي گيرند و اسوه و الگوي فرد مي شوند، تنها در امري موفق هستند و در بسياري از امور ديگر زندگي لنگ مي زنند و از شخصيت كامل و يا متعادلي برخوردار نمي باشند. به عنوان نمونه، الگوي شخص ممكن است فوتباليست برتر و يا خواننده اي معروف و يا ستاره فيلم هاي سينمايي باشد و در مسايل ديگر انساني حتي كم تر از حد انتظار ظاهر شده باشند، ولي شخص به سبب آن كه وي را در يك مسئله موردعلاقه خود كامل مي يابد، نه تنها او را در آن مورد، الگوي رفتاري قرار مي دهد بلكه در امور ديگري كه حتي شخص در آن امور بسيار عقب افتاده و ناقص است نيز سرمشق خود مي كند. از اين رو مي بينيم از الگوي خود حتي در مسايل اجتماعي چون رأي گيري و انتخابات هم پيروي مي كند و به كسي رأي مي دهد كه وي رأي داده است، اگر اين ارتباط ميان دونفر نزديك تر و ملموس تر باشد، مي بينيم كه در هر چيزي مطيع و گوش به فرمان وي است. از اين رو حتي برپايه شنيده ها و احتمالات، به خواسته هاي الگويي كه به نظر وي انسان وشخصيت كاملي است تن مي دهد.

از آن جايي كه ولايت در تحليل اسلامي و قرآني، بخش اصلي و بنيادين مفهوم ايمان است و ايمان و ولايت، امري باطني مي باشد، راه شناخت ولايت پذيري و ايمان اشخاص، با اموري چون اطاعت پذيري مي باشد. به اين معنا كه براي سنجش ايمان و دوستي هركسي نسبت به ولي الله مي بايست به اطاعت پذيري او توجه كرد. هرچه شخص مطيع تر و گوش به فرمان تر باشد دانسته مي شود كه اين شخص عشق و علاقه اي بيشتر دارد و نسبت به ولي الله ارادت و نزديكي بيشتري را احساس مي كند؛ زيرا ولايت در فرهنگ قرآني، ارتباط تنگاتنگي بامهر و محبت دارد و برهمين اساس و الگوست كه در تفسير ايمان واقعي گفته اند كه ايمان و كفر چيزي جز حب و بغض نيست و انسان هاي مؤمن نسبت به خدا و رهبران اسلامي كه از آنان به اولياي الهي ياد مي شود، دوستي و عشق مي ورزند و همين عشق و محبت باطني است كه آنان را به انسان هاي مطيع و گوش به فرماني تبديل مي كند كه اگر از آنها هرچه خواهند بي هيچ اما و اگري انجام مي دهند.

در روايتي است كه خراساني نزد امام صادق(ع) آمد و عرضه داشت: چرا شما حق خود را از خلافت ظاهري بازنمي ستانيد و قيام به حكومت و برپايي آن نمي كنيد؟ در اتاقي كه آن حضرت(ع) نشسته بود، كوره نانوايي بود و در آن آتشي افروخته شده بود. آن حضرت(ع) به خراساني فرمان مي دهد تا درون كوره رود. خراساني هراسان مي شود و به گمان آن كه خطايي از وي سر زده است پوزش خواهي مي كند.

دمي نمي گذرد كه يكي از ياران عاشق و باوفاي امام(ع) وارد مي شود. آن حضرت(ع) به صحابي خويش فرمان مي دهد تا به درون كوره نانوايي برود. صحابي، كفش هايش را زيربغل مي زند و از همان جا خود را به درون كوره مي افكند. خراساني حيران مي ماند كه اكنون اين صحابي در درون آتش كوره چه مي كند و چه مي شود. اما امام(ع) سرگرم گفت و گو مي شود و توجهي به صحابي خود نمي كند. دمي مي گذرد و چون امام نگراني را در چهره خراساني مي يابد به وي فرمان مي دهد تا برخيزد و درون كوره نانوايي بنگرد. خراساني وقتي به سركوره مي رود صحابي را در درون آتش نشسته مي يابد بي آن كه آتش به او زيان و آسيبي رسانده باشد. امام(ع) از خراساني مي پرسد: چندنفر صحابي از اين دست در خراسان داريم كه گوش به فرمان و مطيع محض ما باشند؟ خراساني مي گويد: اين گونه صحابي كسي در خراسان نيست.

اين حكايت به خوبي نشان مي دهد كه ميزان ولايت پذيري شخص را مي بايست از ميزان و درجه اطاعت پذيري وي دانست. هرچه انسان نسبت به مولي و ولي الله نزديك تر و محبت و عشق وي در دل و جانش بيشتر باشد، اطاعت پذيري او نيز بيشتر خواهد بود و در انجام عمل و فرمان اولوالامر كمتر اما و اگر خواهد كرد.

ادامه مطلب…

نقش راه و ترابری در توسعه

1_1 توسعه در لغت به معناي رشد تدريجي در جهت پيشرفته تر شدن، قدرتمندتر شدن و حتي بزرگترشدن است(فرهنگ لغات آكسفورد، 2001). ادبيات توسعه در جهان از بعد جنگ جهاني دوم مطرح و مورد تكامل قرار گرفت. هدف از توسعه در اين اصطلاح، كشف چگونگي بهبود شرايط كشورهاي جهان سومي است تا شرايط مناسبي همچون كشورهاي پيشرفته و توسعه يافته براي آن ها فراهم آيد.

برخي توسعه را كوششي براي ايجاد تعادلي تحقق نيافته يا راهكاري در جهت رفع فشارها و مشكلاتي دانسته اند كه پيوسته بين بخش هاي مختلف زندگي اجتماعي و انساني وجود دارد. البته اين معنا از توسعه حتي در كشورهاي به اصطلاح توسعه يافته نيزوجود ندارد؛ زيرا عنصر اصلي اين تعريف عدالت و ايجاد تعادل است كه حتي در كشورهاي به اصطلاح متمدن و توسعه يافته علمي وفني نيز نمي توان آن را يافت. به عنوان مثال حتي در كشورهاي پيشرفته نيز، پيشرفت فكري و اخلاقي انسان با پيشرفت هاي فني و علمي همساني ندارد؛ چنان كه فرهنگ عامه با فن آوري هاي وسايل ارتباط جمعي هماهنگي ندارد و توزيع ثروت و علم نيز با تفاوتي فاحش، محسوس و ملموس است.

از اين روست كه برخي چون بروكفليد در تعريف توسعه گام از توسعه تمدني فراتر نهاده و به توسعه همه جانبه توجه مي دهند. وي مي گويد: توسعه را بايد برحسب پيشرفت به سوي اهداف رفاهي نظير كاهش فقر، بيكاري و نابرابري تعريف كنيم.

به طور كلي توسعه جرياني است كه در خود تجديد سازمان و سمت گيري متفاوت كل نظام اقتصادي - اجتماعي را به همراه دارد. توسعه علاوه بر اينكه بهبود ميزان توليد و درآمد را در بر دارد، شامل دگرگوني هاي اساسي در ساخت هاي نهادي، اجتماعي، اداري و همچنين ايستارها و ديدگاه هاي عمومي مردم است. توسعه در بسياري از موارد، حتي عادات و رسوم و عقايد مردم را نيز در بر مي گيرد.

مصطفي ازكيا در نتيجه گيري خود از بحث توسعه، آن را به معناي كاهش فقر، بيكاري، نابرابري، صنعتي شدن بيشتر، ارتباطات بهتر، ايجاد نظام اجتماعي مبتني بر عدالت و افزايش مشاركت مردم در امور سياسي جاري تعريف مي كند. (دكتر مصطفي ازكيا، جامعه شناسي توسعه و توسعه نيافتگي روستايي ايران، انتشارات اطلاعات، 1381)

نویسنده خلیل منصوری

ادامه مطلب…

علي(ع) خورشيد تمام نماي اسماء الهي

ALI آسمان را خورشيدي است كه همه ستارگان را به خاموشي وا مي دارد؛ در پرتو خورشيد نه از روشنايي ستارگان خبري است و نه از حضور ايشان اثري.

هنگامي كه خورشيد علوي درخشيدن گرفت همه ستارگان، بي فروغ شدند و نام همه ستارگان و ياد و حضورشان محو گرديد. ديگر نه نامي و نه اثري از ايشان نيست. شگفت اين كه ابن ابي الحديد معتزلي گمان برده است كه خداوند مفضول را بر افضل مقدم داشته است؛ كه اگر اين گونه بود خداوند ابليس را بر آدم مقدم مي داشت. وقتي خورشيد آدميت و علويت درخشيدن گرفت و از پس پرده آفرينش جلوه نمود نه ستاره اي ماند و نه از مفضول اثري.

مگر نه اين است كه علي و محمد از نور يگانه اي آفريده شده اند و همه ديگران از انوار ديگري؛ مگر نه اين است كه علي و محمد يگانه اند و دو خورشيدي هستند كه با هم طلوع كرده اند؛ و مگر نه اين است كه خداوند به نام ايشان توبه آدم پذيرفت و به يادكرد آنان يونس از دل ماهي گريخت و موسي از فرعون رهيد و دريا بشكافت و مگر نه اين است كه همه هستي بر سر خوان ايشان نشسته است و حتي فرشتگان مقرب و كروبين و عالين از ايشان بهره و فيض مي برند و از ربوبيت طولي ايشان سود مي جويند؟

مگر نه اين است كه هر پيامبري افزون بر پيامبري محمد خواسته و ناخواسته مي بايست بر ولايت علي ايمان آورد؟

اگر علي، عصاره هستي است؛ زيرا محمد عصاره هستي است: ولولاك لما خلقت الافلاك؛ و اگر علي خورشيد تمام نماي اسم الهي است؛ زيرا كه محمد مظهر اسم اعظم الهي است. پس اگر خورشيد علوي درخشيد ديگر نه ستاره اي مي درخشد و نه نامي از آن مي ماند. ديگر نه مي توان از مفضولي ياد كرد و نه اثر و نشانه اي از آن يافت.

اينك اگر علي افضل عالمين است و افضل را بر مفضول به حكم تكوين و تشريع، برتري و ربوبيت و خلافت و ولايت است و هر جن و انس و فرشته اي مي بايست بر انسان كامل سجده برد و اطاعت كند پس از اين نيز مي بايست از پس حضرت ختمي مرتبت، ولايت ايشان باشد.

نویسنده: خلیل منصوری